میخواستم بخوابم به خواهرم گفتم لامپو خواموش کن.
گفت نورش اذیت می کنه؟ گفتم: پــَ ...گفت: جرات داری بگو؟
گفتم:پتو میکشم سرم خب!!! گفت آفرین بلاخره آدم شدی.
گفتم پـَـــ نــه پـَـــ فکر کردی تا ابد الاغ می مونم؟؟!!!
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
داستان زیبای جزا در روز قیامت ! | 0 | 19 | leili |
داستان کوتاه طنز: هنر نزد ایرانیان است و بس | 0 | 18 | leili |
نور عشق (فریدون مشیری) | 0 | 19 | leili |
عشقولانه ترین داستان به نام شرط عشق | 0 | 17 | leili |
داستان آموزنده دزد باورها | 0 | 22 | leili |
من او را دوست می دارم...(مرتضی درویشی) | 0 | 17 | melika |
بلفاریت یا ورم ملتحمه چیست؟ | 0 | 20 | melika |
نگذارید زندگیتان کسل کننده ویکنواخت شود! | 0 | 18 | melika |
دانستنی های علمی | 0 | 17 | melika |
خانوما و آقایون در شرایط مختلف چه میکنند؟ | 0 | 16 | melika |
دلا در عشق تو صد دفترستم | 0 | 19 | ghazal |
داستان کوتاه عاشقانه عصای سفید | 0 | 20 | ghazal |
داستان گاندی و لنگه کفش | 0 | 17 | ghazal |
ماجرای جالب و پند آموز کیسه شن | 0 | 19 | ghazal |
طنز: خودتو نخود هر آشی نکن!! | 0 | 18 | ghazal |
میخواستم بخوابم به خواهرم گفتم لامپو خواموش کن.
گفت نورش اذیت می کنه؟ گفتم: پــَ ...گفت: جرات داری بگو؟
گفتم:پتو میکشم سرم خب!!! گفت آفرین بلاخره آدم شدی.
گفتم پـَـــ نــه پـَـــ فکر کردی تا ابد الاغ می مونم؟؟!!!